گزیدهای از شهر فمینیستی: مطالبه ی فضا در دنیای مرد ساخته[1]
زنان، ترسها و شهرها[2]
نوشته ی: لزلی کرن
مترجم: فاطمه همتی
فایل پی دی اف:گزیده ای از شهر فمنیستی
فایل کل فصلنامه:در خیابان
نبایدها ناشی از اتفاقات و تجربیات رؤیتپذیر و تلخکامیهای زیسته اند. دستیابی به راه حل بیش از هر چیز نیازمند درک مسئله است. زنان به طور مستمر از فضایی ناامن به فضای نا ایمن دیگری در حال حرکت اند. در متن پیشرو لزلی کرن این مخاطرات را برشمرده است.
ممکن است ندانیم یک شهر امن دقیقاً چگونه به نظر می رسد، اما می دانیم که متکی بر پلیس نیست.
بارها به ما هشدار صریح داده شده است تا از غریبه ها و فضاهای عمومی، شب هنگام اجتناب کنیم. رسانههای خبری از طریق گزارشهای هیجانانگیز درباره ی جنایات خشونتآمیز غریبهها، علیه زنان و فقدان نسبی گزارش در مورد خشونت شریک جنسی، در این راستا نقش بزرگی ایفا میکنند. کل ژانر نمایشهای جنایی _ پلیسی حول به تصویر کشیدن اِعمال خشونت فجیع علیه زنان میچرخد، که در هر فصل نیز نسبت به فصل پیشین وضوح صحنه های جنایتبار را تشدید می کنند. تجاوز جنسی یک موضوع رایج در فیلمها، کتابها و تلویزیون است که اغلب توسط نویسندگان برای نشان دادن لحظه ای مهم در رشد شخصیت یک زن استفاده می شود. در مجموع، این تصاویر نشان می دهد که غریبه ها با نیت خشونت و تجاوز جنسی همواره در گوشه و کنار به کمین نشسته اند. کمدین تیگ نوتارو[3] تا حدودی در نشان دادن این تأثیرات موفق است. هر بار که مردی در جمع باعث ناراحتی او می شود، از خود می پرسد: “آیا این بار نوبت تجاوز به من است؟” [4]و ما با تعذب می خندیم چرا که حقیقت دارد. و به نوعی معتقدیم که «تجاوز به عنف» برای همه ما به صورت بالقوه در همین لحظه وجود دارد، امری اجتناب ناپذیر، که در سایه ها به انتظار ما ایستاده است.
در مقابل، خشونت خانگی، تجاوز جنسی توسط آشنایان، زنای با محارم، کودک آزاری، و سایر جرایم «خصوصی» که بسیار شایعتر هستند بسیار کمتر مورد توجه قرار می گیرند. از منظر فمینیستی، این تفاوت در توجه، باعث هدایت ترس زنان به بیرون، دور از خانه و خانواده، تقویت نهادهای مردسالارانه، مانند خانوادهی هستهای و اتکای زنان به مشارکت دگرجنسگرایان برای ظهور امنیت میشود. در یک چرخه ی معیوب، خشونت تجربه شده در فضای «ایمنِ» خانه لکه ی ننگی است بر اعتبار امنیت این فضا و همین دلیلی است برای پنهان کردن خشونت رخ داده.
با سنجیدن همه ی این عوامل – گزارش کم، آزار و اذیت، اجتماعی شدن، رسانه ها - پارادوکسِ ترس زنان شروع به از بین رفتن می کند. فمینیستها به جای تلاش برای یافتن علت یا توضیحی درونی برای ترس زنان، بیشتر علاقه مند هستند که آنرا در ساختارها، سیستمها و نهادهای گسترده تر قرار دهند. و این منجر به این سوال می شود که «چرا ترس زنان از نظر اجتماعی و فرهنگی اینقدر عمیق است؟» تنها توضیح این است که تابع نوعی کارکرد اجتماعی است.
این مطالب الفبای «مطالعات زنان 101[5]» است، اما باید تکرار شود: کارکرد اجتماعی ترس زنان، کنترل زنان است. ترس، زندگی زنان را محدود می کند. استفاده ی ما از فضاهای عمومی را محدود می کند، انتخابهای ما را در مورد کار و سایر فرصتهای اقتصادی شکل می دهد، و ما را در چیزی که شاید یک پارادوکس واقعی است، وابسته به مردان به عنوان محافظ نگه می دارد. همه ی اینها برای تقویت یک نظام سرمایه داری دگر جنسگرا کار می کند که در آن زنان به فضای خصوصی خانه گره خورده و مسئول کار خانگی در نهاد خانواده ی هسته ای هستند. این سیستمی است که به نفع مردان به عنوان یک گروه است و وضعیت موجود را به طور مؤثر حفظ می کند.
بهای ترس
هزینههای پنهان زیادی ناشی از ترس وجود دارد – هزینههایی که زنان را از زندگی کامل، آزاد و مستقل در شهر باز میدارد. پیامدهای اجتماعی، روانی و اقتصادی قابل توجه است و بار بزرگی را بر دوش زنان میگذارند: ما «دو شیفت» کار با دستمزد و بدون مزد، علاوه بر تبعیض جنسی در «سه شیفت» با نژادپرستی، همجنسگرا هراسی، سالم سالاری[6]، و غیره و مسئولیت دیگری با عنوان مدیریت مداوم ایمنی خود را داریم.
اقدامات پیشگیرانه ی بی پایان، زمان و انرژی ارزشمندی را به سرقت می برد. هر زنی روایتی از زمانهایی دارد که از مترو یا اتوبوس در ایستگاهی دور پیاده شده، چرا که نگران بوده او را تعقیب کنند، یا مسیری طولانی و پر پیچ و خم را به خانه طی کرده تا مطمئن شود که واقعاً تنهاست. ما از میانبرها در جادهها و پارکها اجتناب می کنیم. مسیرهای سفر خود را تغییر می دهیم و کلیدهای خود را در مشت می گیریم. وانمود می کنیم که مشغول صحبت تلفنی هستیم، به طور کامل از مکانهایی خاص اجتناب می کنیم. همه ی اینها افزوده می شود به مجموعهای طاقت فرسا از تصمیمات ایمنی که هم به شکل برنامه ریزیشده و روتین رخ می دهند و هم به صورت فی البداهه نیاز به آگاهی و توجه مداوم به مسائل ایمنی دارند.
استرس ناشی از یک وضعیت ناآرام مداوم، حتی در میزان اندک، به صورت روزمره ناسالم است و می تواند پیامدهای طولانی مدت داشته باشد. تحقیقات اخیر نشان می دهد که سطوح بالای استرس بر طول عمر تأثیر می گذارد و حتی ممکن است به عنوان آسیب بر DNA ثبت و نشان داده شود. رد کردن مهمانی ها و رویدادها یا ترک زودهنگام آنها ناراحت کننده است زیرا هیچ راه امن و مقرون به صرفه ای برای بازگشت دیرهنگام به خانه وجود ندارد. از نظر روانی خسته کننده است که نتیجه ی انتخاب های خود را پیشبینی کنیم، به این فکر کنیم که اگر اتفاق بدی بیفتد آیا ما سرزنش خواهیم شد. متأسفانه، ما حق داریم در این مورد نگران باشیم. مطالعات گزارشهای رسانهای درباره خشونت علیه زنان – عمومی و خانگی – نشان داده است که رسانهها به طور ضمنی اَعمال، سلامت روان، تاریخچه و عادات قربانیان را زیر سؤال میبرند، بهویژه اگر وی سیاهپوست، بومی و یا به طرقی دیگر به حاشیه رانده شده باشد.
از نظر اقتصادی، این ترس ها پیامدهای مادی قابل لمس دارند. یک شیفت شب با درآمد بهتر یا شغل در یک منطقه ی به ظاهر خطرناک ممکن است رد شود. ممکن است از کلاسهای شبانه که منجر به آموزش بیشتر و مشاغل با درآمد بالاتر می گردد اجتناب شود. اگر در یک منطقه ناامن باشد مسکن مقرون به صرفه اگر در یک منطقه ی ناامن باشد، گزینه ی غیر قابل مذاکره ای است. این هزینهها به ندرت محاسبه میشوند، حتی در زمان محاسبه ی مواردی مانند «مالیات صورتی»[7]. شاید بدیهی تر، اگرچه هنوز کم شمارش می شود، هزینه هایی است که زنان برای تردد متحمل می شوند؛ چرا که اگر پیاده روی یا دوچرخه سواری را انتخاب کنند با آزار و اذیت مواجه خواهند شد. تحقیقات نشان می دهد که در اکثر کشورها، زنان به طور قابل توجهی به میزان کمتری در روز نسبت به مردان راه می روند. این موضوع ناشی از تنبلی نیست. تالیا شادول [8]روزنامهنگار با بررسی زنان در شهرهایی مانند جاکارتا، سمارنگ، بریستول و واشنگتن دریافت که زنان اغلب هنگام پیادهروی به مدرسه یا محل کار با تونل وحشتی از آزار مواجه میشوند که باعث می گردد هزینه ی تاکسی، کرایه وسیله ی نقلیه به صورت اشتراکی و اتوبوس را حتی برای فاصله های کوتاه پرداخت کنند. پرداخت هزینه ی ماشین، تلفن همراه یا ساختمانی با امنیت نیز تحمیل دیگری بر هزینه های زنان است. در حالی که ممکن است این مخارج برای برخی از مردان نوعی امتیاز رفاهی به نظر برسد برای بسیاری از زنان ضرورت است. و البته، دسترسی به این نیازها بسته به درآمد، نژاد، رنگ پوست، توانایی و وضعیت شهروندی بسیار متفاوت است.
در پایان روز، این محدودیتها، هزینه ها و استرسها به یک برنامه ی غیرمستقیم اما بسیار مؤثر کنترل اجتماعی تبدیل می شود. ترسهای ما که از نظر اجتماعی تقویت شده است، ما را از سکونت کامل در شهر و استفاده ی روزمره از زندگی خود باز می دارد.
چه کسی از این همه سود می برد؟ آیا این ظالمانه و حتی غیرمنطقی به نظر نمی رسد که جامعه زنان را تا این حد محدود کند؟ از این گذشته، ضررها صرفاً توسط افراد ایجاد نمی شود. میتوان بهره وری اقتصادی از دست رفته ی زنان را به دلیل انتخابهای مبتنی بر ترس محاسبه کرد و تأثیر گسترده تر آن را بر جامعه دید. اما جامعه بر اساس یک منطق صرفاً اقتصادی، یا حداقل منطقی که میدان بازی برابر را برای همه فرض میکند یا میخواهد، عمل نمیکند. منطق اقتصادی یک جامعه ی جنسیت گرا، نژادپرست، ترنس هراس و همجنسگرا هراس و سالم سالار بر این فرض ناگفته عمل می کند که قدرت اقتصادی و سایر اشکال قدرت ابتدا باید برای مردان سفیدپوست، دگرجنسگرا، همسوجنسیت[9]، و بدن توانمند مردانه به حداکثر برسد.
اینترسکشنالیتی[10] و خشونت
در حالی که خشونت مبتنی بر جنسیت ممکن است یک مخرج مشترک باشد، سایر نشانگرهای موقعیت اجتماعی همیشه انواع خاصی از خشونت، آزار و اذیت و خطری را که زنان با آن مواجه میشوند شکل میدهند و اینها قابل تفکیک نیستند. از زنی که حجابش از سرش کشیده شده است، نمی توان خواست که انتخاب کند که آیا این خشونت جنسی است یا اسلام هراسی. مقیاس عظیم و طول عمر تاریخی خشونت علیه زنان بومی فقط به نژادپرستی، استعمارگری یا تبعیض جنسی قابل تقلیل نیست. همانطور که زنان بومی و زنان رنگین پوست مدتها استدلال کردهاند، خشونت جنسیتی ابزار کلیدی استعمار شهرکنشینان است، خشونتی که هم توسط دولت و هم توسط ملت همچنان اعمال میشود.
در شهر، خشونت عمومی و ترس از جرم و جنایت اغلب به عنوان مشکلاتی تحت یک عنوان مورد توجه قرار می گیرد، «مشکلات زنان». این عنوان شکلهای محدودی از مداخله را ایجاد میکند که برخی از آنها محکوم به شکست هستند زیرا موقعیتهای اجتماعی متعدد زنان را در نظر نمیگیرند. تلاشها برای افزایش پلیس، اضافه کردن روشنایی و نصب دوربینهای مداربسته احتمالاً خیابانها را برای کارگران جنسی خطرناکتر میکند، زیرا نه تنها خطر دستگیری و خشونت پلیس آنها را تهدید میکند، بلکه برای کار به مکانهای ناامنتر نیز رانده میشوند. زنانی که وضعیت رسمی مهاجرت ندارند یا به زبان محلی به خوبی صحبت نمیکنند، ممکن است در دسترسی به خدمات یا فضاهایی که برای ایمنتر کردن زنان طراحی شدهاند احساس راحتی نکنند. حتی درخواست برای پیاده شدن از اتوبوس در بین ایستگاه ها میتواند مشکل دیگری باشد. و فقدان گسترده فضاهای قابل دسترس فیزیکی برای افراد معلول به این معنی است که زنان معلول در انواع انتخابهایی که میتوانند در مورد ایمنی انجام دهند بسیار محدود هستند. بنابراین، پیش از اتخاذ هر گونه سیاست، تغییر رویه و طراحی به منظور افزایش ایمنی، باید به نحوه ی تأثیرگذاری آن بر اعضای مختلف جامعه نگاهی دقیق داشته باشیم.
ممکن است یافتن یک راه حل واحد برای همه ی مشکلات غیرممکن باشد، اما همچنان باید در جستجوی یک رویکرد اینترسکشنال باشیم.
امن جلوه دادن شهرها برای زنان همچنین باعث می شود که برای سایر گروههای حاشیه نشین کمتر ایمن شوند. تلاش برای «پاکسازی» مناطق مرکزی شهر و «احیای» مناطق مسکونی و خرده فروشی معمولاً از طریق ترکیبی از اقدامات زیبایی شناختی (پروژه های زیباسازی) و حذف فعال گروه هایی از مردم که به عنوان نمادهای بی نظمی، خطر، جنایت و یا بیماری مشخص شده اند، انجام می شود. از لحاظ تاریخی، کل جوامع رنگین پوست، به ویژه سیاه پوستان، به نام نوسازی شهری نابود و محو شدند، از جمله آفریکوویل هالیفاکس[11] و کوچه هوگان ونکوور[12]. امروزه، شیوه های غیرعلنی هدف قرار دادن افراد بی خانمان و کارگران جنسی از طریق مجرمانگاری آنان است. جوانان، بهویژه جوانان رنگینپوست، بهشدت از طریق ایست-بازرسی تحت کنترل قرار میگیرند و به طور افراطی دستگیر میشوند. فضاهایی که به جوامع محروم و مهاجران خدمت میکنند، به هدف بیرون راندن طبقه ی فقیر، طبقه ی کارگر و تبعیض شده از این «مناطق در حال بازسازی» بسته می شوند، جابه جا می شوند، یا تقلیل منابع می یابند.
آمادگی سفیدپوستان، به خصوص زنان سفیدپوست برای فراخوانی پلیس برای رنگین پوستان، آنها را به بازوهای مؤثر پلیس تبدیل می کند. در این راستا می توان «فمینیسم کارسرال[13]» را سرزنش کرد: نسخهای از کار ضدخشونت که خواستار مجازاتهای سخت است و برای حل خشونت مبتنی بر جنسیت، به پلیس و سیستم عدالت کیفری متکی است. بت ریچی[14]، پروفسور مطالعات آفریقایی آمریکایی، در کتاب «عدالت دست بسته: زنان سیاهپوست، خشونت و ملت زندانی آمریکا[15]» اشاره میکند که در حالی که برخی از زنان در چند دهه ی گذشته شاهد بهبود ایمنی خود بودهاند، زنانی که قدرت کمتری دارند «همچون گذشته در خطر هستند. دقیقاً به دلیل جهت گیری ایدئولوژیک و استراتژیک که جنبش ضد خشونت در طول تشکیل ملت-زندان آمریکا[16] در پیش گرفته است». در شرایطی که سیستم عدالت کیفری عمیقاً نژادپرستانه و طبقاتی است، رویکرد سیستم کارسرال تنها میتواند به تعمیق نابرابریها و انگ مجدد و هدف قرار دادن بیش از حد خانوادههای سیاهپوستان و بومیان و رنگین پوستان کمک کند. فمینیسم کارسرال ناخواسته در سیستمی شرکت میکند که در آن پلیس و شهرها عملاً برای بهبود ایمنی زنان کار بسیار کمی انجام میدهند، اما میتواند از ایمنی زنان به عنوان توجیهی برای سیاستها و اقداماتی استفاده کند که سایر گروههای آسیبپذیر را هدف قرار میدهد و آنها را بیشتر در معرض خشونت دولتی و خیابانی قرار میدهد.
در تحقیقاتم در مورد جنسیت و توسعه ی کاندومینیوم[17]در تورنتو، متوجه شدم که سازندگان و مشاوران املاک و مستغلات با این ایده که کاندوها دربان 24 ساعته و کارکنان امنیتی و همچنین ویژگیهای فنی مانند قفلهای اثر انگشتی، دوربین مدار بسته و سیستمهای هشدار را دارا هستند، کاندو را به عنوان امنترین گزینه برای سکونت زنان ساکن در مرکز شهر به بازار معرفی می کنند. این ویژگیها زمانی که کاندوها به محلههای «در حال رشد» میرسیدند که قبلاً بدنام بودند یا بهعنوان مناطق متروکه و صنعتی دیده میشدند، بسیار مورد تبلیغ قرار گرفتند. سپس من استدلال کردم که با «ایمن کردن» کاندوها برای زنان، توسعهدهندگان مسیر خود را به محلههایی هموار میکنند که در غیر این صورت ممکن بود سرمایهگذاریهای مخاطرهآمیز در املاک و مستغلات باشند. این گسترش مطمئناً زندگی را برای زنانی که به دلیل این شکل از اعیان نشینی آواره می شوند، ایمن تر نمی کند. همچنین به هیچ وجه با خشونت خانگی مقابله نمی کند. علاوه بر این، درخواست از زنان برای «خرید» امنیت خود از طریق مالکیت آپارتمان، به روند خصوصیسازی کمک میکند، جایی که افراد مسئول رفاه خود، حتی ایمنی خود در برابر جرم و جنایت هستند. تبدیل ایمنی به یک کالای خصوصی در شهر به این معنی است که کمتر و کمتر در دسترس کسانی قرار می گیرد که فاقد امکانات اقتصادی برای تامین امنیت خود هستند. این موضوع قطعاً با دیدگاه فمینیستی اینترسکشنال از شهری امنتر برای زنان فاصله زیادی دارد.
ممکن است دقیقاً ندانیم که یک شهر امن چگونه به نظر می رسد، اما می دانیم که اقدامات ایمنی خصوصی را شامل نمی شود. برای پیشگیری یا تحقیق کافی از جنایات، به پلیس متکی نیست. کارگران جنسی، رنگین پوستان، جوانان یا مهاجران را زیر اتوبوس نمیاندازد تا ظاهری امن ایجاد کند. بر نیازها و خواسته های زنان سفیدپوست ممتاز متمرکز نخواهد شد. و انتظار ندارد تغییرات فیزیکی سلطه ی پدرسالارانه را خنثی کند.
حداقل، یک رویکرد اینترسکشنال که از نیازها و دیدگاههای آسیبپذیرترین قشر شروع میشود، مورد نیاز است. گوش دادن به زنان و ایمان آوردن به آنها یک تمرین استاندارد خواهد بود. درک ارتباط بین خشونت خصوصی و عمومی افزایش خواهد یافت. اسطوره های تجاوز و فرهنگ تجاوز برچیده خواهد شد. ترس یک تاکتیک کنترل اجتماعی نخواهد بود. در یک شهر امن و فمینیستی، زنان مجبور نخواهند بود که فقط برای بیرون رفتن از در، شجاع باشند. انرژی ما برای هزار و یک اقدام احتیاطی هدر نخواهد رفت. در این شهر که یک شهر فمینیستی است، میتوان به همه ی چیزهایی که زنان به جهان عرضه می کنند پی برد.
[1] Feminist City
Claiming Space in a Man-made World: Leslie Kern
https://www.versobooks.com/books/3842-feminist-city
[2] Women, Fear, and Cities
https://www.versobooks.com/blogs/5024-women-fear-and-cities
[3] Tig Notaro
[4] “Is this my rape?”
[5] WMST 101
دوره ی آموزشی مطالعات زنان 101، مقدمه ای است بر مطالعات زنان، تاریخچه، نظریه ها و روشها، مسائلی که حوزه ی مطالعات جنسیت را از زمان پیدایش آن در اواخر دهه ی1960 میلادی تشکیل می دهد معرفی می کند. با کاوش در تجارب فردی زنان در سطح شخصی آغاز می شود و با تأکید بر تفکر انتقادی، مسائل مختلف زنان را درسطح محلّی، ملّی و جهانی در نظر گرفته و آثار مربوط به زنان، نقش جنسیتی و مسائل معاصر و استدلالهای پیرامون وضعیت زنان را بررسی می کند: -م.
[6] Ableism
به معنای جهتگیری، تبعیض و تعصب اجتماعی به نفع افراد غیر معلول است: -م.
محققان نابرابری جنسیتی اغلب به چیزی که به عنوان “مالیات صورتی” شناخته می شود، اشاره می کنند. برخی کالاها و خدمات که به صورت زنانه و مردانه به بازار عرضه می شوند علیرغم اینکه از کیفیت و کارکرد مشابهی برای هر دو جنس برخوردار هستند، مردان برای خرید آن محصولات و خدمات هزینه ی کمتری می پردازند، از جمله ی این کالاها و خدمات می توان به محصولات بهداشتی، اسباب بازیها، پوشاک نوزادان، خدمات اتوکشی، آرایشگاهها و غیره اشاره کرد. این تفاوت قیمت از این رو به عنوان مالیات صورتی نامگذاری شده است که به دلیل هدفگذاری تبلیغاتی برای جلب توجه زنان و دختران در بسته بندی و ارائه، از رنگهای بنفش و صورتی و رایحه های شیرین و وانیلی استفاده می شود. مالیات صورتی با توجه به وجود شکاف دستمزدی میان زنان و مردان به نابرابری اقتصادی بیشتر می انجامد. نکته ی حائز اهمیت این است که مالیات صورتی گرچه کارکرد همسویی با “مالیات تامپون” ( مالیات قانونی وارد بر محصولات بهداشتی مختص زنان) دارد اما از وجهه ی قانونی برخوردار نیست. ( از نمونه های قابل لمس مالیات صورتی برای خوانندگان می توان از تفاوت قیمت تلفنهای همراه با بدنه های رنگی، در بازار محصولات دیجیتال ایران نام برد) : -م.
[8] Talia Shadwell
[9] Cis
همسوجنسیت یا سیس به کسی گفته میشود که جنسیتش با جنسیتی که در زمان تولد بر اساس فیزیک بدنی به او نسبت دادهاند همسو است.
برای مثال شخصی که از ابتدای تولد اندام جنسی نرینگی دارد و در ذهن و باورش خود را مرد هویتیابی میکند، یک مرد سیس جندر و همسوجنسیت نامیده میشود: -م.
[10] Intersectionality
ماهیت به هم پیوسته طبقه بندی های اجتماعی مانند نژاد، طبقه و جنسیت که در مورد یک فرد یا گروه خاص اعمال می شود، که به عنوان ایجاد سیستم های تبعیض یا آسیب های همپوشانی و وابسته به یکدیگر تلقی می شود.
[11] Halifax’s Africville
آفریکوویل، دهکدهی آفریقایی-کانادایی واقع در شمال هالیفاکس، نوا اسکوشیای کشور کانادا در اواسط قرن هجدهم تأسیس و به یک جامعه ساحلی مرفه تبدیل شد، اما شهرداری هالیفاکس آن را در دهه 1960 در اقدامی نژادپرستانه پس از دههها بیتوجهی و ارائه ی خدمات نامطلوب تخریب کرد. شهردار منطقه ای هالیفاکس در سال 2010 بابت تخریب آفریکویل عذرخواهی کرد. برای بسیاری از مردم، آفریکوویل نشان دهنده ظلم و ستم سیاه پوستان کانادایی و تلاش برای اصلاح اشتباهات تاریخی است: -م.
[12] Vancouver’s Hogan’s Alley
کوچه هوگان نام محلی و غیر رسمی پارک لین بود، کوچه ای که در شش دهه اول قرن بیستم از گوشه جنوب غربی استراتونکا در ونکوور، بریتیش کلمبیا می گذشت. بین خیابانهای یونیون و پریور از خیابان اصلی تا خیابان جکسون حرکت میکرد.
در حالی که کوچه هوگان و اطراف آن، محلهای از نظر قومیتی متنوع در طول این دوره بود، خانه بسیاری از کاناداییهای ایتالیایی، چینی و ژاپنی، تعدادی از خانوادههای سیاهپوست، مشاغل سیاهپوست و تنها کلیسای سیاهپوست شهر، کلیسای کوچک فواره اسقفی متدیست آفریقایی، در ان واقع بود. به این ترتیب، کوچه هوگان اولین و آخرین محله در ونکوور با جمعیت سیاهپوست قابل توجه بود. یکی از دلایل احتمالی اسکان این خانواده ها در آنجا، نزدیکی به ایستگاه های قطار بود، زیرا باربرهای واگن خواب، عمدتاً مردان سیاه پوست بودند.
بیشتر کوچه هوگان حدوداً در سال 1970 توسط دولت مدنی انجمن غیرحزبی در ساخت پل راهرو جورجیا، اولین مرحله از یک آزادراه برنامه ریزی شده بین شهری که در ابتدا قصد داشت تمام کوچه هوگان را از بین ببرد و محله چینی ها را به نصف برساند، ویران شد. این آزادراه توسط فعالان جامعه استراتونکا متوقف شد، اما نه قبل از اینکه کوچه هوگان عملاً نابود شود. امروزه، بلوک باقی مانده از خود کوچه هیچ نشانی از حضور سیاه پوستان در آنجا ندارد و بخشی نامشخص از استراتونکا است: -م.
[13] Carceral feminism
فمینیسم کارسرال رویکردی را توصیف میکند که افزایش پلیس، پیگرد قانونی و زندان را راهحل اولیه خشونت علیه زنان میداند. منطق کارسرال اعمال نظم و امنیت بر ذهنها، ایده ها، بدنها و افراد را وابسته به استفاده از شیوه های حبس، مجازات، تنبیه و خشونت میداند: -م.
[14] Beth Richie
[15] Arrested Justice: Black Women, Violence, and America’s Prison Nation
[16] America’s prison nation
[17] Condominium
یک کاندومینیوم، ترکیبی بین یک واحد آپارتمانی و یک خانه است، در واقع ملکی است که می توان آن را خرید و مالکیت آن را مستقیما به عهده گرفت. به طور معمول کاندو واحدی از یک ساختمان است که برای ورود به آن باید از یک فضای مشترک مانند راهرو عبور کنید. معمولا کاندوهای مسکونی یک طبقه ی (بدون پله) میباشند و در هر طبقه تقریبا 4 الی 10 واحد دیگر وجود دارد. همچنین در طبقههای بالا و پایین خانهی شما نیز واحدهای دیگری وجود دارند (مگر اینکه در طبقهی همکف یا پنت هاوس زندگی کنید).
با توجه به نحوهی منطقه بندی و یا تراکم شهر، کاندوهای کم مرتبه (معمولا 3 تا 7 طبقه) و یا بلند مرتبه (10 تا 50 طبقه) را پیدا خواهید کرد.
در یک کاندو، مالکیت مشاعات ساختمان بین تمام واحدها به صورت مشترک (مشاعی) است. شاید مشاعات ساختمان شامل سالن بدنسازی، استخر و سایر امکانات رفاهی باشد. البته برخی از مکانهای ساختمان به عنوان مشاعات محدود در نظر گرفته میشود. به عبارت دیگر، یک فضای مشاعی برای استفادهی منحصر به فرد مالک تهیه شده است، اما هنوز تحت نظارت و کنترل هیات مدیره قرار دارد (مانند بالکن و پارکینگ). مالکان کاندو ماهانه مبلغی را به عنوان شارژ پرداخت میکنند که صرف تعمیرات و نگهداری از ساختمان میشود. سهم هر واحد از مشاعات تابعی از متراژ اختصاصی آن واحد تقسیم بر کل متراژ اختصاصی آن ساختمان میباشد و معمولا سهم هر واحد بابت هزینهی جاری براساس این ضریب محاسبه میشود: -م.