گاهنامه مطالعات زنان حلقه تجریش
شماره ۶ : خانه
تابستان ۱۴۰۴
نویسندگان:
نرگس، ونوشه بحرانی، شیرزاد احمدیوند، سحر موسوی، نگین صنیعی، ائلیاد موسوی، حرمتالسادات رضوی نظری، هلیا همدانی، فهیمه تسلیبخش، طلیعه حسینی، نویسنده ناشناس و ویدا کاشانی
ویراستاران: فهینه تسلیبخش، امیرحسین درزیانی
صفحهآرا: نفیسه عطاران، با تشکر از رضا اسکندری
طرح جلد: آزاده رمضانیتبریزی
گرافیک: زاهره دنیادیده، آزاده رمضانیتبریزی
برای دریافت فایل پیدیاف گاهنامه روی عنوان زیر کلیک کنید:
خانه
مقدمه
خانه ما را تعریف میکند یا ما خانه را؟ آیا خانه آن مکان مقدسی است که هیچ بیگانهای حق مداخله در آن را ندارد؟ آیا خانه آن مأمن آرام و پرآسایشی است که به آن پناه میبریم؟ آیا خانه آخرین جایی است که از گزند مناسبات اقتصادی و بازار در امان مانده است؟ آیا خانه در جسم و روح ماست یا باید حتماً مکانی فیزیکی باشد؟ خانۀ مهاجر کجاست؟ خانۀ تبعیدی، فراری یا بیخانمان؟ آیا خانه مسئلهای فمینیستی است؟
در فرهنگ بورژوایی، خانه فضایی امن و متعلق به سپهر خصوصی و دور از منطق اقتصادیِ کار و تجارت به شمار میآید. خانه جایی است برای آرمیدن، برای استراحت و بعد دوباره حاضرشدن برای یک روز کاری. اما آیا کسانی که محکوم به کار بازتولیدی و کارخانگی طاقتفرسا هستند نیز همین حس را دارند؟ بهطور عمومی، زنان مسئول تهیۀ غذا، مراقبت از کودکان، و تأمین حمایتهای عاطفی برای بزرگسالان شناخته میشوند؛ یعنی مجموعهای از کارهای روزمره که باید هر روز با روالی مشخص و دقیق انجام پذیرد. از آن گذشته، با خصوصیشدن هرچه بیشتر کار مراقبتی و بهداشتی، این وظیفه سنگینتر نیز شده است. پس آیا هنوز میتوان ادعا کرد خانه مکان فراغت از کار است؟ برای بسیاری از زنان، خانه نه فضایی برای فراغت، بلکه مکانی برای کار به شمار میآید. برخلاف برخی امیدها در جنبش فمینیستی، با ورود گستردۀ زنان به نیروی کار مزدبگیر، مسئولیتهای مراقبتی از دوش آنان برداشته نشده است.
آیا خانوادۀ هستهایِ ساکن در یک چارچوب فیزیکیِ منزوی تنها الگوی مورد قبول برای بازتولید جامعه محسوب میشود؟ این الگو به بهای قربانیکردن چه کسانی امتداد مییابد؟ بار تلاش برای تبدیلکردن یک ساختمان فرسوده به مکانی قابلزیست، اغلب بر دوش مادران قرار دارد و آنها نهتنها مسئول مراقبت از اعضای خانواده هستند، بلکه بار ساختن و برپا نگهداشتن خود خانه، بهمثابۀ فضایی معنادار و انسانی، نیز بر دوش آنهاست.
نابرابری فقط به تخصیص فضا در خانه محدود نمیشود. زنان اغلب در مالکیت خانه نیز نقشی فرودست دارند. زنان مجرد و مادران تنها جزء آسیبپذیرترین افراد جامعه دربرابر بحرانهای ناشی از افزایش قیمت مسکن و بیخانمانی هستند. زنان، باآنکه شاید در برخی کشورها ازلحاظ قانونی با مردان برابر شناخته شوند، همچنان از نظر اقتصادی غالباً به مردان وابستهاند، بهویژه اگر مادر باشند.
خشونت خانگی نیز، که اغلب حاصل جایگاه اقتصادی نابرابر و تقسیم کار ناعادلانه است، عمدتاً پشت درهای بستة خانه اتفاق میافتد. مسئولیتهای مراقبتی و درآمد اندک اکثراً زنان را وادار به ماندن در روابط خشونتآمیز و دستکشیدن از استقلال فردی میکند. از سوی دیگر، قداست حریم خانه که در فرهنگ بورژوایی بهشدت نهادینه شده، باعث میشود بیگانگان هرگز جرأت مداخله نیابند، این امر، بهنوبة خود، باعث امتداد زنجیرة خشونت میشود.
زنان همواره نقشی محوری در مبارزات برای تحول حوزۀ مسکن ایفا کردهاند. اکثر آنها تا آخر دربرابر ویرانی و نابودی خانه ایستادهاند. تصویر تکاندهندة آسیه پناهی، زنی که برای جلوگیری از تخریب خانهاش توسط لودرهای شهرداری کرمانشاه ایستادگی کرد و در همان درگیری جان سپرد، هرگز از حافظة جمعی معاصر ما زدوده نمیشود.
پس این بار به سراغ «خانه» رفتیم تا پاسخی برای پرسشهای بیشمارمان بیابیم و پرسشهایی تازه برانگیزیم.
در مقالة اول، نرگس، زنی از افغانستان، این پرسش را از نگاه خودش میکاود. او که خودش را زنی هزاره، مهاجر، پناهنده، پناهجو، آواره، دانشجو، رقصنده، گاهی همراه ساز و گاهی همراه آواز معرفی میکند به اندیشیدن حول زیست یک افغانستانی ساکن ایران پرداخته است.
مقالة دوم به اسم «مسکن به منزلۀ مسئلهای فمینیستی» به چرایی فمینیستیبودن مسئلة خانه میپردازد. این مقاله با بررسی انگارههای بورژوایی از مسکن، تفاوت آنها را با آنچه واقعاً پشت درهای بستة خانهها میگذرد برجسته میسازد و به تاریخ مبارزه و مقاومت زنان در خانه اشاره میکند.
«خانه و مأمن: دگرگونهخوانی فمینیستی از یک مضمون» از احساس دوگانه دربارة خانه سخن میگوید: خانه بهمثابة مأمنی ارزشمند برای ساخت هویت و سوژگی و دارای ظرفیتهای رهاییبخش و انتقادی و از سوی دیگر، خانه بهمثابة جایی که درطول تاریخ، به بهای ستم بر زنان، به مکانی برای آسایش و پشتیبانی بدل شده است و در نتیجه ما را وامیدارد ایدۀ مأمن را یکسره از گنجینۀ ارزشهای فمینیستی بیرون اندازیم. خانه کدامیک از این دو است؟ نویسنده سعی در در هم تنیدن چندین رشتۀ موضوعی دارد تا کلی یکپارچه بسازد؛ رشتههایی که همگی گرد مفاهیم «سوژگی» یا «هویت» میچرخند و در این راه، سری به آثار لوس ایریگاره، سیمون دوبووار، هایدگر و… میزند.
هلن هستر در مقالة سوم، «معماری ضدکار: کار خانگی، طراحی خیالپردازانه و وفور خودکاری»، به ارتباط میان معماری و کار خانگی میپردازد. او نشان میدهد که وعدة کاهش کار خانگی با استفاده از تکنولوژی در سه مدل خانهای که به بررسی آنها میپردازد – خانههای حومة شهر، خانة مجردی و خانة آیندة تماماً خودکار- نهتنها محقق نمیشود، بلکه بر اقسام نابرابری دامن میزند. او با استفاده از اصطلاح «واقعگرایی خانگی»، وضعیتی را ترسیم میکند که در آن، الگوهای مسکونی موجود طبیعی و بدیهی جلوه میکنند و تصور شکلهای دیگر سکونتگاه را دشوار میسازند. در پایان، نویسنده با بهتصویرکشیدن نوع دیگری از خانه، دریچهای برای تحقق خانهای ضد کار خانگی و برابرتر میگشاید.
مقالة «دو صدای خانه، گذری از بالا و پایین خانههای فرخزاد»، در پرسشی کلیتر، به نسبت ادبیات و خانه و بهطور خاص، به فرازونشیب زندگی فروغ فرخزاد و نسبت او با خانه میپردازد. این مقاله میپرسد آیا اصولاً آنگونه که حافظ موسوی، با اشاره به جملۀ گلشیری، در یکی از شعرهایش نوشته است، خانه، خانۀ خودمان، زیر سقف خانۀ خودمان، جایی برای پناه گرفتن نویسنده/ شاعر تعبیه شده است؟
مقالة «بررسی مفهوم “خانه” بهعنوان فضای زیست زنانه در ادبیات داستانی» از تغییرات ساختاری و مفهومی خانه میگوید. خانه دیگر تنها یک «سرپناه» نیست، بلکه هویتی مستقل دارد و درعینحال، بازتابدهندة هویتهای دیگر نیز شده است، تاآنجاکه در برخی زمینهها، همچون ادبیات سیاسی، خانه جایگزین واژة «وطن» میشود، یا در فرهنگ سنتی، وقتی زن را «منزل» میخوانند، نوعی نگاه مراقبتی و اقتدارگرایانه نسبت به زن بازتاب مییابد. آنچه در این تحقیق مدنظر است، تأملی بر خانه بهمثابة فضای زیست زنانه در ادبیات داستانی کشورمان است، فضایی که اغلب در آن، زنان بیش از مردان حضور دارند و بهشکلی تاریخی، زیستِ جمعی، خاطره، عاطفه و بعضاً سرکوب را تجربه کردهاند.
«مردمی ساختگی: زنان پناهندۀ فلسطینی و معانی خانه» از نسبتدادن عبارت «مردمی ساختگی» به مردم فلسطین آغاز میکند و از پیوند ناگسستنی هویت فلسطینی با کشور فلسطین و زادگاهش صحبت میکند. از اینکه بخشی از پروژة زدودن هویت فلسطینی از رهگذر پاککردن روستاها و مکانهای جغرافیایی آنها رخ میدهد. اما برخلاف «روستاهای عربی» که ناپدید شدند، فلسطینیان نهتنها حسی قوی از هویت را حفظ کردهاند، بلکه تصویری از «مکانی بهنام خانه» را نیز پاس داشتهاند. خاطرۀ خانه و میهن برای پناهندگان فلسطینی همچنان پابرجاست و از دل این هویت ریشهدار، جنبش مقاومتی سربرآورده که مصمم است بار دیگر فلسطینِ ازدسترفته را به واقعیت تبدیل کند.
«زخمهای باز، بدنهای نامرئی» به تجربۀ هنری لیریک دلا کروز میپردازد؛ هنرمند فیلیپینی که با ساخت آرشیوی تصویری از زندگی زنان فیلیپینیِ کارگر خانگی و بازآفرینی آن در قالب فیلم و چیدمان، زبان بصریای شاعرانه و در عین حال سیاسی خلق میکند. متن حاضر تلاش دارد تا از خلال این تجربه، به پرسشهایی دربارۀ بدن، مراقبت و حافظه در بستر مهاجرت و استعمار بپردازد.
فصل دوم گاهنامة زنان حلقة تجریش، همچون شمارة پیشین، به روایتهای زیستة زنان اختصاص دارد. روایتهایی که شواهدی بیواسطهتر از زندگی زنان ارائه میکنند و از زبان خود زنان نسبتشان را با خانه میسنجند.
«خانهخورشیدیها» به مرور فعالیتهای خانة خورشید، اولین مرکز گذری کاهش آسیب اعتیاد برای زنان، از آغاز تا زمان انحلال اجباری آن میپردازد و تجربة زیستة افسانه و ژابیز، دو تن از بهبودیافتگان این مرکز، دربارة مفهوم خانه را دربرمیگیرد.
«پلاک ۱۵» روایت ویرانی خانهای زیر بار جنگ ۱۲ روزة اخیر است. بهرغم تبلیغاتی که اصرار داشتند در این جنگ فقط افرادی خاص هدف موشکها بودند، با روایت تکاندهندة مادر و دختری مواجهیم که خانة پرخاطرهشان در کسری از ثانیه به ویرانه تبدیل شد. از آنجا که در نظر داریم در شمارهای ویژه به جنگ بپردازیم این مصاحبه خلاصه شده است و متن کامل آن بهزودی در ویژهنامة جنگ منتشر خواهد شد.
رباب عبدالهادی، پژوهشگر و آکادمیسین فلسطینی، در «خانه کجاست؟ زندگیهای تکهتکه، عبور از مرزها و سیاستهای تبعید»، روایتی شخصیـسیاسی از تبعید و اشغال به دست میدهد. نویسنده با روایتی صمیمی و درعینحال سیاسی، از خاطرۀ خانواده، مرگ پدر، زندگی زیر سایۀ محاصره در فلسطین و از خشونت و تبعیضی که در آمریکا، سرزمینی که قرار بود پناهش بدهد، مینویسد. این متن شهادتی است بر تداوم استعمار و جنایت، که امروز با نسلکشی در فلسطین از همیشه عیانتر است، چه در سرزمین اشغالشده و چه در دل آن امپراتوری. این متن روایتی است که با درهمتنیدن فردی و جمعی، خصوصی و سیاسی، پرسش بنیادین «خانه کجاست؟» را به زخمی مشترک و مسئلهای جهانی بدل میکند.
«آلوی سرخ لهیده» روایت زنی افغانستانی از رد مرز و زندگی چندپارة او در جستجوی خانه از ایران تا افغانستان است. ماهپری زنی ۴۴ ساله، خوشبرورو، سرزنده و سرشار از شور زندگی است که روایت خودش از آوارگی و بیخانمانی که بهعنوان زنی مهاجر تجربه کرده است را بازگو میکند.
مقالة آخر، «خانه همیشه آدرس ندارد» روایتی شخصی از آشنایی نویسنده با «نایت» است؛ جوانی که در مرز هویت، بدن، اعتیاد و افسردگی زیسته است. متن فراتر از یک داستان فردی، تأملی است دربارة مفهوم «خانه»؛ خانهای که میتواند بدن، ذهن یا حتی لحظهای کوتاه از رهایی باشد، نه صرفاً چهار دیوار. در نهایت، روایت نایت یادآور این است که خانه برای بسیاری همواره در جنگ با جامعه و تاریخ ساخته میشود، اما هنوز میتواند جایی برای امید و ماندن باشد.
بزرگترین جای خالی این گاهنامه همچنان گفتن از جنگ دوازده روزة اخیر است. در این شماره خلاصة مصاحبهای با یکی از قربانیان جنگ اخیر ترتیب دادیم، اما بهزودی در شمارهای مفصلتر به آن خواهیم پرداخت.
این شماره با همدلی و همراهی گروهی از زنان و مردان داخل و خارج از گروه زنان حلقة تجریش تدوین شده است. پیشاپیش قدردان پیشنهادها، نکات تکمیلی و نظرات مخاطبان عزیز هستیم.
تحریریة حلقة زنان